سالروز ولادت مولای متقیان امیرمومنان حضرت علی علیه السلام و روز پدر و مرد را به شما بازدیدکنندگان محترم تبریک عرض می نمایم.  حکایت جوان صالح و پیشنهاد عجیب‏ - السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی بن ابی طالب و ائمه المعصومین علیهم السلام
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع) شماره همراه:09363818206
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات

مطالب اخیر وبگاه
 
 
     
 
 وجود مبارک موسى بن جعفر علیهماالسلام مى‏فرمایند: فردى جوان از بنى‏اسرائیل، با ادب، با وقار و داراى عمل صالح در خواب مى‏بیند که به او گفتند: تو که جوان هستى، ماتاپایان عمر، زندگیت را مى‏خواهیم دو بخش کنیم: بخشى غرق در نعمت و بخش دیگر را غرق در بلا، ندارى و محنت. کدام بخش را اول مى‏خواهى؟ انتخاب کن.
 
گفت: من حرفى ندارم، اما همسر بزرگوار، شایسته و باکرامتى دارم، اجازه بدهید من با او مشورت کنم. گفتند: عیبى ندارد، با همسرت مشورت کن.  بعضى از زنان در عالم، عالى‏ترین، بهترین و پرثمرترین نقش را در زندگى‏ شوهران خود داشته و دارند. زنان الهى مسلک که همه ظرافت، اخلاق و برنامه‏هاى‏ خود را به مسائل الهى گره زده‏اند. اینان سبب سعادت، هدایت، نجات، آبادى دنیا و آخرت شوهران خود مى‏شوند و در دنیا و آخرت، موجب دل خوشى شوهران خود هستند.
 
زنهایى که خداوند در قرآن مى‏فرماید: در قیامت با همسر شایسته و فرزندان صالح خود، در بهشت، کنار یکدیگر هستند:
 
«وَ مَن صَلَحَ مِنْ ءَابَاءِهِمْ وَ أَزْوَ جِهِمْ وَ ذُرّیَّتِهِمْ‏»  این است که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏وآله وقتى اسم حضرت خدیجه کبرى علیهاالسلام را مى‏بردند، مى‏فرمودند:
 
«خَدیجَهُ زَوْجَتى فِى الدُنْیا وَ الاخِرَهِ»
 
خدیجه در دنیا و آخرت همسر من است؛ یعنى چقدر این زن شایسته است که جایگاه او در قیامت، در کنار پیغمبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏وآله است.  در قیامت، علاوه بر این که حضرت خدیجه علیهاالسلام در کنار پیغمبر صلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏باشد، امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، حسن و حسین، زینب کبرى و فرزندان امام حسین علیهم‏السلام نیز در کنار هم جمع مى‏باشند.
 
اشتباه دخالت دادن عنصر شانس‏
 
وقتى تمام زنان عالم آفریده شدند، شانس خدیجه شدن را در گِل همه آنان آمیخت، اما بعضى از زنان به عاقبت خود پشت پا مى‏زنند. هیچ زنى نمى‏تواند
 
بگوید: حضرت خدیجه علیهاالسلام شانس داشت، اما من ندارم. هیچ جوانى نمى‏تواند
 
بگوید: حضرت على اکبر علیه‏السلام شانس داشت، من ندارم. این حرف‏ها صد در صد دروغ و مخالف قرآن است.
 
«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ‏»
 
«الف و لام» در «الناس» به معناى‏ «کل» است؛ آیه این مى‏شود: «فطرت الله التى فطر کل الناس» من مرد و زن بى‏شانس نیافریدم.
 
«ذَ لِکَ الدّینُ الْقَیّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ‏»  این که مى‏گویند: ما بى‏شانس هستیم، چون از حقیقت خبر ندارند و الا همین دختران بى‏حجاب، دخترانى که دنبال جوان‏هاى مردم هستند و این شب‏نشینى‏ها را تشکیل مى‏دهند و ساختمان دین را تخریب مى‏کنند، همه این‏ها در حد توان خود، شانس حضرت مریم علیهاالسلام شدن، در گِل وجودشان آمیخته است.
 
حضرت خدیجه، مریم و زینب کبرى علیهم‏السلام از سرمایه شانس بهره بردارى کردند؟
 
این‏ها سرمایه شانس را به غارت آلودگى‏ها دادند؟ و الا در عالم همه شانس دارند.
 
گفتند: مانعى ندارد. با همسرت مشورت کن. به همسرش گفت: چنین پیغامى به من دادند که ما این مدتى که مى‏خواهیم در دنیا باشیم، نیمى در بلا و محنت و نیمى را در خوشى و نعمت، اختیار انتخاب را به خودم دادند که کدام را اول انتخاب کنم.
 
به نظر مبارک شما چه مى‏رسد؟
 
زنان و شوهران گذشته عجیب به هم احترام مى‏گذاشتند و مایه آرامش خانه بودند. زنانى بودند که شوهران چند ماه، در روزگارى که ماشین اختراع نشده بود، سفر تجارتى مى‏رفتند، از ایران تاجرانى به اندونزى و چین مى‏رفتند، گاهى سفر آنها چند سال طول مى‏کشید، اما همسران این‏ها در آرامش بودند که زندگى به بهترین وجه اداره شود و پاکى‏ها سر جاى خود بوده است.
 
ولى بخش عمده‏اى از این امنیت و سلامت در روزگار ما بهم خورده است. زنانى که از مدار دین بیرون رفته‏اند، حساب آنها روشن است، اما بعضى از زنان که مدعى دیندارى هستند، براى شوهران خود مزاحم امنیت خاطر و رنج ساز هستند، چنانچه بعضى از شوهران، نابکار و ستمکار به خانواده هستند.
 
این خانم خردمند و عاقل به شوهرش گفت: نیمه اول را در نعمت و ثروت قبول کن، تا نیمه دوم خدا بزرگ است. در نهایت، در بلا و نعمت باید صبر کنیم، چون صابران اجر دارند و من زنى نیستم که اگر بلا و محنت به ما رو کند، زندگى خود را از بین ببرم و بخواهم که حتما طلا و جواهرات و بهترین زندگى را داشته باشم. من در محنت و بلا نیز با تو خواهم بود.
 
پاداش خدا به جوان صالح‏
 
امام هفتم علیه‏السلام مى‏فرمایند: شب دوم آن چهره نورانى دو مرتبه در عالم رؤیا به خواب این مرد آمد. مرد جوان گفت: با همسرم مشورت کردم، نیمه اول را در نعمت و ثروت مى‏خواهم، گفت: پس از فردا منتظر باش، براى شما دریاوار مال، نعمت و ثروت مى‏آید.
 
روزگار عجیبى شد. به قول قدیمى‏ها دست به خاکستر مى‏زد، طلا مى‏شد. مرد مى‏دوید، آب و نان به دنبالش التماس مى‏کردند. عده‏اى به دنبال آب و نان مى‏دوند، اما به آن نمى‏رسند. خدا نسبت به بعضى‏ها مى‏فرماید: به تمام دنیا مى‏گویم که به دنبال بنده‏ام برو و خودت را در اختیار بنده‏ام قرار بده.
 
تمام درب‏ها باز شد. آن خانم به مرد گفت: اى شوهر! شکم ما که دو تا و یا بزرگتر از زمانى که فقیر بودیم نشده است، ما قبل از این نعمت و ثروت نیز صبح‏ها با نان و چایى و ظهر با آبگوشت، شب‏ها نیز با نان و خیار و ماست سیر مى‏شدیم، الان نیز همان است، شکم ما نسبت به قبل فرقى نکرده و بدن ما نیز بزرگتر نشده است. هر کدام چند متر پارچه براى لباس مى‏خواستیم، الان نیز همان پارچه بدن ما را مى‏پوشاند. ما اکنون پول اضافه و ثروت زیادى داریم، من مصرّانه از تو مى‏خواهم که هر چه قوم و خویش فقیر داریم، برو آنها را بى‏نیاز کن و به دیگران نیز کمک کن. گفت: چشم.
 
وقتى که نیمه اول نعمت و ثروت تمام شد و از فردا باید نعمت و ثروت را از آنها
 
بگیرند. خدا وقتى مى‏خواهد نعمت و ثروت را از کسى بگیرد، در چشم بر هم زدن آن نعمت را مى‏گیرد.
 
من ثروتمندى را مى‏شناختم، گاهى در محلى که منبر مى‏رفتم، مى‏دیدم که دو دستگاه ماشین گران قیمت به دنبال او مى‏آیند. این دو ماشین از گرانترین ماشین‏هاى آن روزگار بود و راننده نیز مانند سرباز مى‏ایستاد تا این آقا بیاید و درب را برایش باز کند و او داخل ماشین شود.
 
یکى از علماى بسیار محترم شهرشان که از چهره‏هاى برجسته علمى، خانوادگى و تربیتى و انسان بسیار بزرگوارى بود، با من تماس گرفت و گفت: این بنده خدایى که در فلان محله زندگى مى‏کند، ثروتش بى‏حساب است، مى‏خواهیم که براى شهر ماکار خیرى انجام دهد، شما مى‏توانید وقتى از او بگیرید، من خودم از آنجا به ملاقات او مى‏آیم.
 
آن تاجر با روى باز گفت: من آن عالم، پدر و جدش را کاملًا مى‏شناسم، به او بگویید: تشریف بیاورند. این سید و عالم محترم به تهران آمد، ساعتى براى این ثروتمند عجیب و غریب حرف زد، او نیز با کمال گشاده‏رویى گوش داد، وقتى که حرفهاى عالم تمام شد، به آن عالم گفت: ما از این پول‏ها نداریم که به دیگران بدهیم.
 
ولى براى جشن تولد ولیعهد شاه به او ابلاغ کردند که دو میلیون تومان براى جشن واریز کنید، گفت: روى چشم، چهار میلیون واریز مى‏کنم. اما اگر خدا بخواهد، در کمتر از یک شب، تمام این ثروت را از انسان مى‏گیرد. روزى دیدم این شخص ثروتمند با گردن کج منتظر اتوبوس است. چند روز بعد خواهرزاده‏اش را دیدم، گفتم: اگر اشتباه نکنم، دایى تو را در صف اتوبوس دیدم. کسى که دو ماشین، از گران‏ترین ماشین‏ها در اختیارش بود، گفت: اشتباه ندیدى، آن دایى من است، با آن غرور و کبر و ثروتش، چند روز قبل به من زنگ زد و گفت: دایى جان! اگر دو هزار تومان پول دارى، برایم بیاور که من محتاج هستم، امشب نان ندارم بخورم.
 
این خانم عاقل به شوهرش گفت: نیمه اول را در نعمت قبول کن و بلا و نعمت را خدا داده است، اگر بنا باشد صبر کنیم، صبر مى‏کنیم.
 
نیمه اول تمام شد. گفت: اى زن! از فردا آماده هجوم محنت و بلا شو، گفت:
 
آماده هستم. دوباره آن چهره نورانى را در خواب دید، گفت: فکر مى‏کنى فردا بلا و محنت مى‏خواهد شروع شود؟ خدا مى‏فرماید: چون تو نعمت‏هاى مرا درست خرج کردى، کل بلاى نیمه دوم را از شما دفع کردم، این نعمت و ثروت تا روز مرگ شما ادامه دارد.
شیخ حسن انصاریان



نویسنده مهدی رهبرزارع در سه شنبه 90/10/13 | نظر

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
طراح قالب
ثامن تم
:;;