یکى از زینتهایى که از دیرباز در میان انسانها مرسوم بوده است، زینت انگشتر است. انگشتر علاوه بر زیبایى که به دست مىبخشد، گاه داراى آثار معنوى خاصّى نیز مىباشد که آن آثار مىتواند مجعول و معهود انسانها باشد، مانند آنکه حلقه انگشترى را به نشانه پیمان ازدواج میان زن و مرد قرار مىدهند که هر گاه نظر بر آن مىافکنند، عهد و پیمان خود را در ازدواج تازه مىکنند. یا ممکن است این آثار معنوى، تکوینى و مجعولِ خالق متعال باشد که در نگین و یا رکاب انگشتر اثرى پنهان و خاص قرار داده باشد. به هر حال، «انگشتر» زینتى است که هم داراى زیبایى ظاهرى و هم زیبایى باطنى است.
سیره پیامبران و ائمّهعلیهم السلام
انگشتر در میان ادیان گذشته و انبیاى سلف جایگاه ممتازى داشته است و سابقه آن به حضرت آدمعلیه السلام بازمىگردد. حضرت آدمعلیه السلام زمانى که از بهشت به سوى زمین هبوط کرد، به همراه خود انگشترى از بهشت آورد.1
و بعد از او حضرت نوحعلیه السلام نیز انگشترى داشت. هنگامى که نوحعلیه السلام بر کشتى سوار شد و بادبانها بالا رفت و بادها وزیدن گرفت و آبها در تلاطم بودند، اضطراب عجیبى کشتى را فراگرفت؛ به گونهاى که هر لحظه احتمال غرق شدن کشتى مىرفت. در چنین هنگامه حسّاسى، جبرئیل بر حضرت نوحعلیه السلام نازل شد و اذکارى به وى آموخت که سبب نجات او و همراهانش شد. حضرت نوحعلیه السلام با خود گفت: «کلامى که چنین اثرى دارد و از خداوند به من رسیده، سزاوار است همیشه به همراه من باشد.»
و آن را روى انگشتر خود حکّ نمود. آن کلام، کلامى بود که خداوند وى را به وسیله آن از غرق شدن نجات داد.2
زمانى که حضرت ابراهیمعلیه السلام در میان منجنیق قرار داشت و مىرفت که در میان شعلههاى برافروخته نمرود قرار گیرد و بسوزد، خداوند به وسیله جبرئیل انگشترى براى او فرستاد که روى آن اذکارى نوشته شده بود تا با دست کردن آن، از آتش در امان بماند.3
حضرت سلیمانعلیه السلام خاتمى داشت که بر روى آن اذکار مخصوصى نوشته شده بود و چنان اثرى داشت که همه جنّ و شیاطین را در تحت فرمان او آورده بود.4
حضرت موسىعلیه السلام انگشترى داشت که دو جمله از تورات روى آن نوشته بود.
حضرت عیسىعلیه السلام نیز صاحب انگشترى بود که دو جمله از انجیل روى آن نگاشته بود.5
استفاده از این زینت تا زمان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم ادامه داشت. رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم نیز داراى انگشترهاى متعدّدى بود.6 این زینت در دین اسلام به عنوان مستحبّى مؤکّد مىباشد. «إنَّ مِنَ السُّنَّةِ لُبْسُ الْخاتَمْ7؛ دست کردن انگشتر از سنّتهاى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم است.»
روایات در باب «استحباب انگشترى» فراتر از حدّ تواتر است.8 و شاید کمتر مستحبّى را بتوان پیدا کرد که به اندازه این مسأله روایت و سیره داشته باشد. تا آنجا این سیره مهم بوده است که هر کدام از اهلبیتعلیهم السلام یک یا چند انگشتر داشتهاند.9
میراثى ماندگار
رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم یک انگشتر خود را به عنوان «میراث نبوّت و ولایت» به همراه مواریث دیگر به حضرت علىعلیه السلام دادند.10 و هم اکنون از مواریث امامت است.
محمد بن مسلم از امام صادقعلیه السلام در مورد انگشتر جدّشان امام حسینعلیه السلام سؤال کرد، حضرت فرمود: آن انگشتر به وصیّت حسینعلیه السلام به امام زین العابدینعلیه السلام رسید و آن انگشتر، همان انگشترى بود که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به علىعلیه السلام و او نیز به فرزندش امام حسنعلیه السلام و او نیز به برادرش امام حسینعلیه السلام منتقل نموده بود. من نیز آن انگشتر را از پدرم امام باقرعلیه السلام دریافت کردهام و هر روز جمعه به دست مىکنم.
محمد بن مسلم مىگوید: جمعه به محضر ایشان مشرّف شدم و آن انگشتر را دیدم.11
البته جا دارد اشارهاى به مطلبى داشته باشیم و آن، این است که: مىدانیم انگشتر سیّدالشّهداعلیه السلام در واقعه کربلا به دست بجدل بن سلیم کلبى ملعون رسید. وى با بریدن انگشت حضرت، آن انگشتر را به تاراج برد12؛ لکن با امعان نظر مىتوان گفت که یا امام حسینعلیه السلام چند انگشتر داشته است، که انگشتر به غارت رفته غیر از انگشتر امامت بوده، و یا همان بوده لکن بعد، به دلیل اینکه از «مواریث امامت» بوده، بازستانده شده است.
آراستگى
در هر صورت، «انگشتر» جایگاه ویژهاى در آئین اسلامى دارد و علاوه بر زینت و زیبایى، به دست کردن آن داراى ثواب و اجر است. بنابرآنچه گذشت، چون انگشتر نوعى زینت و زیبایى محسوب مىشود و اصل «لُبس خاتم» در شریعت اسلام مطلوب و محبوب است، باید در چند و چون و کمّ و کیف آن ناظر به دستورات روشنگر دین مبین اسلام بود و روحیّه «تعبّد» را در برابر خیر مطلق و کمال بىانتها از دست نداد، چه اینکه او جز خیر و مصلحت و حُسن بنده خود را نمىخواهد.
در همین راستا، شیوه خاصّى در نحوه آراسته شدن به این زینت اتّخاذ شده است؛ به عنوان مثال: مردان را از آراسته شدن به طلا منع نموده است و براى بانوان محدودیتى از این بابت قرار نداده است. شاید در این رابطه مفسدهاى براى مردان باشد که بر عقول، مخفى و مستور است.
رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به امیر مؤمنان علىعلیه السلام فرمودند: «انگشتر طلا به دست نکن، همانا انگشتر طلا در آخرتْ زینت توست.»13
روایات در باب نهى از زینت مردان با طلا، زیاد است.
آثار انگشتر
هر کدام از رکاب و نگین، داراى خواصّ متفاوتى است، خصوص اینکه بعضى از سنگها که مورد سفارش شریعت اسلامى مىباشند، آثار عجیبى دارند. به عنوان نمونه مىتوان به داستانى از امام رضاعلیه السلام اشاره کرد:
شخصى به خدمت امام رضاعلیه السلام رسید و از اینکه صاحب فرزند نمىشد، گله و شکایت نمود. حضرت دستور داد تا انگشترى با نگین فیروزه تهیّه کرده و بر آن، این آیه مبارکه را حک کند: «رَبِّ لاتَذَرْنى فَرداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثین»14؛ پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى بر من عطا کن)، و تو بهترین وارثانى!
راوى مىگوید: این کار را انجام دادم و بیشتر از یکسال بر من نگذشت که با این دستور امامعلیه السلام فرزندى «پسر» روزىام شد.15
یا در روایت آمده است که: هرکس عقیق یا فیروزه به دست کند، فقیر نمىشود.16
اثرات مفید دیگرى از این قبیل نیز در روایات فراوانى وارد شده است.17
انگشتر در سیره اهلبیتعلیهم السلام جایگاه ویژهاى داشته است تا جایى که امیرمؤمنان علىعلیه السلام چهار انگشتر به دست مىکردند:
- یاقوت، براى نجابت و بزرگى؛
- فیروزه، براى پیروزى؛
- حدید چینى، براى نیرومندى؛
- عقیق، براى محافظت.18
امام رضاعلیه السلام به دِعْبِل خزائى در مقابل آن اشعار زیبا که در حضورشان خوانده شد، هدایایى دادند که میان آنها، نگینى عقیق وجود داشت.19
امام حسن عسکرىعلیه السلام به دست کردن انگشتر را در «دست راست»، از نشانههاى مؤمن برشمردهاند.20
نقش نگین
روى انگشتر هر کدام از معصومانعلیهم السلام ذکر خاصّى منقوش بوده و روى انگشتر پیامبرانعلیهم السلام نیز عبارتهاى مخصوصى نوشته بوده است که بعضى از نقوش انگشترهاى آنان بدین گونهاند:
حضرت آدمعلیه السلام: «لا اله الاّ اللّه، محمّدٌ رسولُ اللّه، علىٌّ ولىّ اللّه»؛
حضرت نوحعلیه السلام: «لا اله الاّ اللّه»؛
حضرت سلیمانعلیه السلام: «سبحان مَنْ ألْجَمَ الجنَّ بکلماته»؛
حضرت موسىعلیه السلام: «اِصْبِرْ تُوجَرْ، أُصْدُقْ تُنْجِ»؛
حضرت عیسىعلیه السلام: «طوبى لِعَبْدٍ ذکر اللّه مِن أجله، و الویل لِعَبدٍ نسى اللّه مِن أجله»؛
رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم: «محمّدٌ رسولُ اللّه»؛
امیرمؤمنان علىعلیه السلام: «ألْمُلْکُ للّه»؛
امام حسنعلیه السلام: «العزّة للّه»؛
امام حسینعلیه السلام: «انّ اللّه بالغ أمره»؛
امام سجّادعلیه السلام: «خَزِىَ وَ شَقِىَ قاتلُ حسین بن علىعلیهما السلام»؛
امام باقرعلیه السلام: «القوّة لِلّه جمیعاً»؛
امام صادقعلیه السلام: «أنت ثقتى فاعصمنى من خلقک»؛
امام کاظمعلیه السلام: «حسبى اللّه»؛
امام رضاعلیه السلام: «ماشاء اللّه، لا قوّة الاّ باللّه».21
آداب
حال، جا دارد که بعضى آداب استفاده از انگشتر را به طور اختصار بیان کنیم تا در آراسته شدن به زیبایىها، رضاى خالق زیبایىها را به دست آوریم.
1. مستحبّ است که رکاب انگشتر از نقره باشد و مکروه است رکاب آن از جنس آهن یا مس باشد.
2. مستحبّ است نگین انگشتر یکى از موارد زیر باشد:
عقیق، فیروزه، یاقوت، جزع یمانى، بلور، حدید چینى، درّ نجف، سنگ زمزم، زمرّد.
3. مستحبّ است انگشتر را به دست راست بکنند و قرار دادن انگشتر در دست چپ، مکروه است.
4. مستحبّ است انگشتر را در انگشت کوچک و یا کنارى آن قرار دهند و مکروه است در انگشت سبّابه یا وُسطى قرار گیرد.
5. زینت کردن مردان با طلا، مطلقاً حرام است و انگشتر نیز از این قاعده مستثنى نیست.
6. مستحبّ است روى انگشتر آیهاى از آیات قرآن کریم یا نقوشى از نقوش انگشتر ائمّه اطهارعلیهم السلام نوشته شود. و کشیدن تصویر حیوانات بر آن، مکروه است.
7. واجب است به هنگام استنجاء، انگشترى که اسماء الهى و یا نام اهلبیتعلیهم السلام بر آن نوشته شده، از دست درآورده شود.
8. سزاوار است به هنگام وضو، انگشتر را بچرخانند تا یقین کنند که آب به زیر انگشتر رسیده است.
9. نشان گذاشتن انگشتر براى یادآورى کارها، مکروه است مگر در شمارش رکعات نماز که مکروه نیست.22
پىنوشتها:
1. امالى، شیخ صدوق، ص 456، ح 5.
2. همان؛ مکارم الاخلاق، ص 90.
3. همان.
4. تفسیر على بن ابراهیم قمى، ج 2، ص 236.
5. امالى، ص 456، ح 5؛ مکارم الاخلاق، ص 90.
6. وسائل الشیعه، ج 5، ص 79، ح 5971.
7. کافى، ج 6، ص 469، ح 2.
8. براى اطلاع بیشتر، ر.ک: اعجاز نگین (اعجاز الفصّ).
9. کافى، ج 6، ص 469، ح 2.
10. علل الشرایع، ج 1، ص 166، ح 1.
11. امالى، ص 144، ح 13.
12. لهوف، ص 130.
13. کافى، ج 6، ص 469، ح 5.
14. انبیاء / 89.
15. امالى، شیخ طوسى، ص 48، ح 62 - 31.
16. کافى، ج 6، ص 470، ح 1؛ ص 472، ح 1.
17. ر.ک: اعجاز نگین.
18. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 37، ح 19.
19. امالى، شیخ طوسى، ص 359، ح 749 - 19.
20. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 52، ح 37.
21 و 22. ر.ک: اعجاز نگین.